[Sweet dream [part 1💫
از خواب پرید....فهمید بازمکابوس دیده صورتش رو شست اما دیگه خوابش نبرد بله اسمش کیم تهیونگ بود آدمی که کلی از بچگیش تا الان بدبختی و زجر کشیده بود لباس پوشید سوار ماشین شد و به محل کارش رفت.
روی میزش کارمندیش نشست یهو دید رئیس شرکت جئون جونگ کوک آدمی که به هیچکس و هیچچیز رحم نمی کرد.
وارد شد و مستقیم وارد اتاق کارش شد امروز خیلی عصبانی بود.
یهو جیمین از راه رسید تهیونگ بدون معطلی پرید توی بغل بهترین هیونگش. داد زد:((هیونگگگگ فکر کردمامروز نمیای.))جیمین با قیافه گرفته ای گفت:((خودمم همین فکرو میکردم اما یونگی توی قرارمون باهام بهم زد.)) تهیونگ با قیافه ی عصبانی که حتی میشد قیافه کیوتم حسابش کرد جیمین یهو زد زیر گریه انگار روی تهیونگ سطل آب سرد ریخته بودن چون تنها کسی که داشت جیمین بود. بغلش کرد اما هرچی دلداریش میداد جیمین بد تر گریه میکرد وقتی که شرکت تعطیل شد به جیمین پیشنهاد داد با همبرن خونه تهیونگ. اما جیمین بهش گفت حالش خوبه و میخواد تنها باشه. اما در واقع خیلی حالش بد بود. اون خیلی یونگی رو دوست داشت اما این واقعیت که حالا از دستش داده بود خیلی داغونش کرده بود خودش همنمیدونستم داشت کجا میرفت.
[خونه تهیونگ]
واقعا نگران جیمین بود توی همین فکرا بود که گوشیش زنگ خورد :((الو.))
وقتی صدای یونگی رو از پشت تلفن شنید خشکش زد به یونگی گفت.....
ادامه دارد♡ خب کیوتا میدونم منتظر پارت دوم هستین سعی میکنم تا دوشنبه براتون بزارم
لایک برای پارت بعد:۱۴💫🖤
روی میزش کارمندیش نشست یهو دید رئیس شرکت جئون جونگ کوک آدمی که به هیچکس و هیچچیز رحم نمی کرد.
وارد شد و مستقیم وارد اتاق کارش شد امروز خیلی عصبانی بود.
یهو جیمین از راه رسید تهیونگ بدون معطلی پرید توی بغل بهترین هیونگش. داد زد:((هیونگگگگ فکر کردمامروز نمیای.))جیمین با قیافه گرفته ای گفت:((خودمم همین فکرو میکردم اما یونگی توی قرارمون باهام بهم زد.)) تهیونگ با قیافه ی عصبانی که حتی میشد قیافه کیوتم حسابش کرد جیمین یهو زد زیر گریه انگار روی تهیونگ سطل آب سرد ریخته بودن چون تنها کسی که داشت جیمین بود. بغلش کرد اما هرچی دلداریش میداد جیمین بد تر گریه میکرد وقتی که شرکت تعطیل شد به جیمین پیشنهاد داد با همبرن خونه تهیونگ. اما جیمین بهش گفت حالش خوبه و میخواد تنها باشه. اما در واقع خیلی حالش بد بود. اون خیلی یونگی رو دوست داشت اما این واقعیت که حالا از دستش داده بود خیلی داغونش کرده بود خودش همنمیدونستم داشت کجا میرفت.
[خونه تهیونگ]
واقعا نگران جیمین بود توی همین فکرا بود که گوشیش زنگ خورد :((الو.))
وقتی صدای یونگی رو از پشت تلفن شنید خشکش زد به یونگی گفت.....
ادامه دارد♡ خب کیوتا میدونم منتظر پارت دوم هستین سعی میکنم تا دوشنبه براتون بزارم
لایک برای پارت بعد:۱۴💫🖤
۳.۸k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.